استبداد همچنان پایدار خواهد بود

از آغاز تحولات جدید مملکتم بگویم در عین حالیکه به هیچ مملکتی و ملتی اعتماد ندارم و حرف زدن درباره دیگران را به خودم مربوط نمیدانم چون فرض کنیم تمام دنیا هم درست شد اگر ملک و ملت من در ادبار باشد چه سود؟ بگذریم. از آغاز مشروطیت بگویم دو دسته بودند یک عده گوشت دم کارد مثل همیشه دوران ها و یک عده در دو سوی جوی که فحش بدهند و فحش بستانند اما دست به یقه نشوند مبادا یقه پیراهنشان پاره شود تا رسیدن به نتیجه از کیسه ی مردم (که در این درگیری ها جیب ملت همیشه جانشان بوده) و بالاخره روشنفکران بر جرثومه فسادی مثل خودشان یعنی به افرادی مثل شیخ فضل الله نوری و هم فکرانش غلبه یافتند و همچنین پیروزمندان میدان که خیانت کارانی بودند امثال مصدق و.. جلوتر٬ کماکان مردم کلوخ هائی که از دو طرف دعوا به هم پرتاب میکردند بودند و له میشدند تا رضاشاهی به مدرس خائن که میشود گفت از بزرگترین خیانتکاران ابله بود توفق پیدا میکند و بعد همینگونه ادامه دارد... دوسوی دعوا کننده با سلاح جان ملت و نصیب بردن گاه پیروزی و گاه شکست که عایدی آن برای مردم قربانی شدنشان بجهت خائنین شارلاتان بود تا این که به کمک مستقیم سیاست گردانان جهان ابلهی به نام خمینی علم شد و باز و باز مردم قربانی شدند و "رهبر" خودش را بر جهل مردم غالب کرد. با این تعریف میتوان گفت در این مقابله ها همیشه سود بیگانگان در تجهیز دو طرف مبارزه موردی غیر قابل انکار بوده مگر شعور یا منافع ما با یک نگاه گذرا نتواند یا نخواهد نقش خائنانه جناح های قدرت طلب را ادراک کند
در همین چند سال قبل ما چه تعداد سینه چاک مردم داشتیم؟ برای آگاهی بیشتر به سخنرانی های سردمداران گروه های مختلف دوباره گوش کنید با جان دل گوش کنید٬ در نزدیکترین زمان صحبتهای شاه برای بردن ما به سرزمین تمدن بزرگ را گوش کنید به گفته های خمینی توجه کنید که میگفت میخواهد به ما مردم بیچاره عزت ببخشد از بخشیدن آب و برق مجانیش بگذریم٬ به حرف های سران توده ای گوش بدهید ما را به سرزمین رویائی که پرولتاریا حاکم آنست میبردند و آقا مسعود خان رجوی نوید دهنده جامعه بی طبقه توحیدی بود در حالی که اصل اعتقادی این گروه مبتنی بر تبعیض بین انسان هاست ولی با تصمیمات تشکیلاتی درون گروهی همه را به پذیرش عقیده خود مجبور کرده و هنوز میکنند. آقایان روشنفکران پیوند عمیقشان با آخوند را حتی هنگامی که در خارج از کشور بسر میبرند حفظ کرده و سنگشان را به سینه میزنند خوب حالا گناه من و ما چیست که هر گروه و طبقه و فکر و اندیشه ای که داشته ایم سر و تهشان در خیانت و جنایت بوده و در راه رسیدن به اهداف هر دو طرف از جان مردم خرج کرده و خود در مکان امن بسر برده اند و اگر کمترین اعتراض یا انتقادی به ایشان بکنی با بی آزرمی از میپرسند خب٬ پس راهکار شما چیست؟! مردم ایران بیمار و دردمند از کردار این ناکرداران هستند اگر میتوانستند که از زخم خوردن خود جلوگیری میکردند و یا پس از مجروح شدن زخم خود را درمان میکردند. ما مردم غرق در خرافاتیم این ابراز درد. من درمانگر نیستم بی اعتمادم به تمام این سیاست مردان به تمام این علم کشان دنیای سیاست و عمله جات اینها! حالا درد را دانستید؟ درمان از شما و فکر میکنم آغاز درمان یک زخم شتشوی اولیه آن و مشخص کردن عمق زخم و بعد اقدامات درمانی است
خرافات آلودگی نخست زخم ناسور وجود ما مردم ایران است که همین حالا هم وقتی کسی بگوید حسین بیگانه ایست که نه دعوایش به ما ربطی داشته و نه مردنش یا که محمد یک شیاد بوده بی دریغ خونش را مباح و ریختن آن را واجب میدانند
 پس راهکار خرافات است و باید پاک شود. وقتی تن جامعه سالم بشود وقتی راه آشکار شود دیگر امثال این جماعت راهزن نمیتوانند بر مردم چیره شوند و وقتی یک جامعه سالم باشد از استیلای خیانت کاران قدرت طلب در هر لباسی بر سر و سر نوشت خود جلوگیری میکند