خدایا تو بینائی تو شنوائی و هیچ نبود جز تو و بعد کلمه و کلمه را به انسان آموختی که تو را آشنا شود با تو دوست شود تا از بیگانگیش در زمین بکاهد و دل غربتش تازه کند
کلمه را به انسان آموختی تا او وجه تمیزش را با دیگر مخلوقات دریابد و خود را بیابد... از هبوط اش بتدریج به عروج دست زند از سیاه دان خاکی به عرش علیین سفر کند آدم تنها بود به او جفت و هم کلام دادی و به او اندیشه بخشیدی که بی واسطه با خودت رفیق شود با خودت کلیم شود
خدایا تو پیچیدگیت را برای انسان فرو هشتی تو ساده با او بر خورد کرده و میکنی تو در حد حقارت اندیشه انسان کوچک نیستی ولی ابعاد وجودت و حضورت٬ هم در کلبه کوچکی میگنجد و هم عالم تخیل قدرت خیال کردن تو را ندارد
تو به زبانی نیاز نداری که با همه همزبانی ولی انحصار طلبان آمدند با مقدار وجود بی مقدارشان تو را در حصار تنگ اندیشه اشان محبوس کردند و بین تو و دیگران به عنوان واسطه جدائی افکندند و برای رسیدن به شوم ترین اهدافشان به نام تو تابلوئی بر سر در دکانی چند دهنه زدند و به فروش تو نشستند
یارای آنم نیست که بپرسم چرا اجازه دادی در معرض فروش قرار گیری و به ثمن بخس این دست و آن دستت کنند... خدایا چرا ابزار دیگر فریبی به این رجاله های اوباش دادی تا با تو بیع و شرا کنند؟
خدایا در زیر نام تو مظلومترین انسان هایت را فریب دادند تا به امیال پلید خویش برسند
خدایا از آن کلمه که آموختی که وسیله آموزش شود وسیله تعالی شود وسیله نزدیکی به خودت شود دروغ سازی کردند از زبان تو خزعبلات به هم بافتند و با رنگ و لعاب خود را در زیر نامت پنهان کردند تا شهواتشان را ارضا کنند
چرا قلم را به بعضی بخشیدی که آن را وسیله فریب توده ها قرار دهند؟ تا انگلس و لنین بتوانند مانیفست بنویسند موسی تورات بیاورد و ده فرمان دروغینش را و عیسی نیز زندگیش را و خفتی که از بی پدر بودن به دنیا آمده در پیوندش با تو و پدر خواندنت را وسیله این کار قرار دهد؟ که محمد بتواند محتوای قرآنش٬ آن جنگ جمع آوری شده از کتاب های قبلی و افسانه هائی چند و مقداری هم سند توجیهی شما در اقدام به کثافت کاری هایش را تا امروز در سر یک میلیارد انسان بی گناه باقی بگذارد؟
تو که خدای آگاه دانا بینا و با شعوری هستی چرا بندگانت را به اسارت کلامی که علی القاعده سازنده باید میبود در آوردی و این سلاح را به دست کلاشانی مثل مطهری شریعتی و آل احمد در جامعه ما بخشیدی و به دانته ها دادی تا یکی با بئاتریس و ویرژیل مردم را به سراغ تو بیاورد و دیگران با حسن و حسین و فاطمه؟ ببین درباره حسینی که رهرو صدیق جدش و پدرش در کشتار انسان ها بوده با چه القاب و عناوینی نام برده میشود و آیا کلمه ی تو را که والاترین هدیه به انسان بود در زیر پای جنایت کار ترین افراد قربانی نمیکنند؟
خدایا این کارشان نه از سر ایمان که برای آب و نان است وگرنه تو خود شاهدی پیروان راستین مکتب جنایت و از نسل سادات که چرا خود را سادات نامیده اند نمیدانم امروز مظلومینی را با قساوت به قتلگاه برده و میبرند و به سبب نه دشمنی با کسی که به جرم انسان بودن و آزادی خواهی شکنجه اشان میکنند مورد تجاوز قرارشان میدهند و سر انجام آنان را میکشند...
خدایا مظهر روشنفکری را که تا امروز روشنی از خود تراوش میکرده کور نما و مظهر چشمه ای را بگشا که بهره وران از آن خود را در زلال صداقت کلام راستین تو بشویند و آلودگی های هر دین و مذهب و مکتبی را از تن مخلوقاتت پاک کنند و تلاش کنند که زنگار های چسبیده به لایه های زیرین روح آدمیان این زمان و فرداها پاک شود و تمام رسولان و قدیسان تاریخ را به مرداب بریزند و مرداب را خشک کنند و بر روی خشکی آن بوستان پر طراوت آگاهی ایجاد نمایند و این آفرینش دوباره ی انسان خواهد بود
کلمه را به انسان آموختی تا او وجه تمیزش را با دیگر مخلوقات دریابد و خود را بیابد... از هبوط اش بتدریج به عروج دست زند از سیاه دان خاکی به عرش علیین سفر کند آدم تنها بود به او جفت و هم کلام دادی و به او اندیشه بخشیدی که بی واسطه با خودت رفیق شود با خودت کلیم شود
خدایا تو پیچیدگیت را برای انسان فرو هشتی تو ساده با او بر خورد کرده و میکنی تو در حد حقارت اندیشه انسان کوچک نیستی ولی ابعاد وجودت و حضورت٬ هم در کلبه کوچکی میگنجد و هم عالم تخیل قدرت خیال کردن تو را ندارد
تو به زبانی نیاز نداری که با همه همزبانی ولی انحصار طلبان آمدند با مقدار وجود بی مقدارشان تو را در حصار تنگ اندیشه اشان محبوس کردند و بین تو و دیگران به عنوان واسطه جدائی افکندند و برای رسیدن به شوم ترین اهدافشان به نام تو تابلوئی بر سر در دکانی چند دهنه زدند و به فروش تو نشستند
یارای آنم نیست که بپرسم چرا اجازه دادی در معرض فروش قرار گیری و به ثمن بخس این دست و آن دستت کنند... خدایا چرا ابزار دیگر فریبی به این رجاله های اوباش دادی تا با تو بیع و شرا کنند؟
خدایا در زیر نام تو مظلومترین انسان هایت را فریب دادند تا به امیال پلید خویش برسند
خدایا از آن کلمه که آموختی که وسیله آموزش شود وسیله تعالی شود وسیله نزدیکی به خودت شود دروغ سازی کردند از زبان تو خزعبلات به هم بافتند و با رنگ و لعاب خود را در زیر نامت پنهان کردند تا شهواتشان را ارضا کنند
چرا قلم را به بعضی بخشیدی که آن را وسیله فریب توده ها قرار دهند؟ تا انگلس و لنین بتوانند مانیفست بنویسند موسی تورات بیاورد و ده فرمان دروغینش را و عیسی نیز زندگیش را و خفتی که از بی پدر بودن به دنیا آمده در پیوندش با تو و پدر خواندنت را وسیله این کار قرار دهد؟ که محمد بتواند محتوای قرآنش٬ آن جنگ جمع آوری شده از کتاب های قبلی و افسانه هائی چند و مقداری هم سند توجیهی شما در اقدام به کثافت کاری هایش را تا امروز در سر یک میلیارد انسان بی گناه باقی بگذارد؟
تو که خدای آگاه دانا بینا و با شعوری هستی چرا بندگانت را به اسارت کلامی که علی القاعده سازنده باید میبود در آوردی و این سلاح را به دست کلاشانی مثل مطهری شریعتی و آل احمد در جامعه ما بخشیدی و به دانته ها دادی تا یکی با بئاتریس و ویرژیل مردم را به سراغ تو بیاورد و دیگران با حسن و حسین و فاطمه؟ ببین درباره حسینی که رهرو صدیق جدش و پدرش در کشتار انسان ها بوده با چه القاب و عناوینی نام برده میشود و آیا کلمه ی تو را که والاترین هدیه به انسان بود در زیر پای جنایت کار ترین افراد قربانی نمیکنند؟
خدایا این کارشان نه از سر ایمان که برای آب و نان است وگرنه تو خود شاهدی پیروان راستین مکتب جنایت و از نسل سادات که چرا خود را سادات نامیده اند نمیدانم امروز مظلومینی را با قساوت به قتلگاه برده و میبرند و به سبب نه دشمنی با کسی که به جرم انسان بودن و آزادی خواهی شکنجه اشان میکنند مورد تجاوز قرارشان میدهند و سر انجام آنان را میکشند...
خدایا مظهر روشنفکری را که تا امروز روشنی از خود تراوش میکرده کور نما و مظهر چشمه ای را بگشا که بهره وران از آن خود را در زلال صداقت کلام راستین تو بشویند و آلودگی های هر دین و مذهب و مکتبی را از تن مخلوقاتت پاک کنند و تلاش کنند که زنگار های چسبیده به لایه های زیرین روح آدمیان این زمان و فرداها پاک شود و تمام رسولان و قدیسان تاریخ را به مرداب بریزند و مرداب را خشک کنند و بر روی خشکی آن بوستان پر طراوت آگاهی ایجاد نمایند و این آفرینش دوباره ی انسان خواهد بود